!!!هرچی بخوای!!!

!!!هرچی بخوای!!!

هر چی بخوای پیدا میشه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 2384
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 12
تعداد آنلاین : 1




دریافت كد ساعت

Lincoln

نقد و بررسی:

"آبراهام لینکلن" شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا بود و به عنوان نخستین رئیس جمهور از حزب جمهوری‌خواه ایالات متحده آمریکا انجام وظیفه نمود، درسال 1861 و در اوج اختلافات بین دموکرات ها با 40 درصد آراء انتخاب شد و تنها سوالی که پیش می آید این است که او چرا تا به این مشهور است که چندین فیلم از زندگی او ساخته شده است و چندین و چند کتاب در مورد او نوشته شده است، از فیلم ها می توانم به 1 فیلم اشاره کنم که تا حدی تواسته بود موفق عمل کند نام فیلم "آقای لینکلن جوان - Young Mr. Lincoln" محصول 1939 به کارگردانی جان فورد و با بازی هنری فوندا و مستلزما یک اثر شاهکار نبود و خیلی زود هم به دست فراموشی سپرد شد، حال ادامه میدهم که آبراهام لینکلن چرا تا به این حد مشهور شد و هست، آبراهام لینکلن در مدت ریاست جهوری اش چندین کار بسیار خوب و مهم در عرصه پیشرفت کشور خود انجام داد از قبیل جذب توریست،ایجاد وزارت کشاورزی،ایجاد راه آهن بین قاره ای که در خلال جنگ داخلی به دست فراموشی سپرده شده بوداند را دوباره راه اندازی کرد و اینبار با قدرت این کار را انجام داد ولی او 2 کار مهم دیگر هم انجام داد که او را واقعا تاریخ ساز کرد 1- "آبراهام لینکلن" نظام بانکداری آن زمان ایالات متحده آمریکا را تغییر داد و او را به شکل امروزی پایه گذاری کرد. 2- اصلاحیه متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده امریکا که یک بار لغو شده بود را به جریان انداخت و سبب پیروزی این متمم شد، این متمم مربوط به تصویب لغو قانون برده داری بود که "آبراهام لینکلن" موفق شد این متمم را در مجلس تصویب کند در دوره ریاست جمهوری اش که این تصویب این قانون باعث شد 4 میلیون برده آزاد شوند و تصویب این اصلاحیه مهمترین اتفاق در قرن نوزدهم بود که "آبراهام لینکلن" را به شخصیت تاریخی بَدل کرد، و با افکار استراتژیک خود موفق شد در جنگ داخلی به پیروزی برسد، حال می پرسید چگونه جنگ داخلی شروع و به پایان رسید؟! حال می گویم چگونه؛ جنگ داخلی در سال 1861 و تنها چند هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد به دلیل اینکه مردم شمال آمریکا موافق برده داری نبوداند و در پی ممنوع کردن برده داری بوداند و از طرفی دیگر مردم جنوب آمریکا به شدت مخالف ممنون کردن برده داری بوداند و جالب این است که مردم جنوب امریکا بخاطرحاصلخیز بودن زمین هایشان برای کشاورزی به برده احتیاج داشتند تا خود کاری نکنند و مردم شمال آمریکا هم که زمین های حاصلخیزی نداشتند و اغلب در کار بیزنس و... بوداند که نیازی به برده نداشتند و مخالف برده داری به شکل کاملا وحشتناک و افتضاح مانند در شمال آمریکا بوداند که اغلب گفته می شد این برده ها در ایالت های جنوبی به خاطر سوء تغذیه جان خود ار از دست می دانند، که از جمله ایالت های جنوبی که در آغاز 7 ایالت بوداند و بعد از مدتی کوتاه به 11 ایالت رسیداند که 7 ایالت اول، کارولینای جنوبی، جورجیا، فلوریدا، آلاباما، می‌سی‌سی‌پی، لوئیزیانا و تگزاس که بعد این 4 ایالت آرکانزاس، کارولینای شمالی، ویرجینیا و تنسی به این 7 ایالت اضافه شد و تعداد ایالت های تجزیه طلب به عدد 11 رسید که بعد ها این 11 ایالت به "ایالت های برده" مشهور شده اند چرا که برده داری در این ایالت ها همچنان ادامه داشت و به مانند ایالت های شمالی ممنون نشده بود و اولین نبرد این جنگ در سال 1861 بود و در قلعه سومتر در بندر چارلتون در کارولینای جنوبی شکل گرفت و عظیم ترین نبرد این جنگ که به نبرد گتیزبورگ مشهور است در سال 1863 شکل گرفت که 48 ساعت به طول انجامید و هیچ یک از طرف های مبارزه پیروز میدان در این نبرد عظیم نشده اند و به دلیل حجم شدید آتش شمالی ها، جنوبی ها عقب نشینی کرده اند و در آخر در 9 آوریل 1865 که شمالی ها پیروز این میدان جنگ شده اند و جنگ بعد از گذشت 4 سال به پایان رسید و یک نکته ای هم عرض کنم که آن 11 ایالت مردمانش جمع شده اند یک پایتخت برای خود انتخاب کرداند که ریچموند بود و یک رئیس جمهور هم به نام جفرسون دیویس به عنوان رئیس جمهور این 11 ایالت انتخاب شد که در آخر هیچ جفرسون دیویسی باقی نماند و تمام ایالت ها یکی شده اند.
( با عرض معذرت که مقدمه کمی طولانی شد)
حال می پردازم به اثری به نام "لینکلن" به کارگردانی "استیون اسپیلبرگ" که به اواخر دوره ای ریاست جمهوری "آبراهام لینکلن" پرداخته است، که چگونه متمم 13 قانون اساسی را تصویب و جنگ داخلی را پیروز می شود باید بگویم به شکل جالبی این فیلم به این دو موضوع پرداخته است و یک محوریت جدید و نو، منظور این است که یک فضای جدید از زمان دوره ریاست جمهوری یک فرد نشان داده است و حال آن رئیس جمهور "آبراهام لینکلن" است و چه کسی بهتر از او که فردی تاریخ ساز هم هست و پتانسیل این را دارد از چندین زاویه ی زندگی او فیلم ساخته شود و اگر این فیلم خوش ساخت هم ساخته شود که دیگر چه شود، البته یک فیلم هم در سال 2012 به نام "آبراهام لینکلن:شکارچی خون آشام - Abraham Lincoln: Vampire Hunter" به کارگردانی تیمور بکمامبتوف ساخته شده است و از یک جنبه تخیلی به زندگی "آبراهام لینکلن" پرداخته است که تنها این فیلم از لحاظ جلوه های ویژه و بصری خوب ساخته شده بود ولی از لحاظ محتوای داستان دچار مُنگُلیسم شده بود و یک اثر ضعیف تلقی می شود، ولی لینکلن اسپیلبرگ یک اثر تخیلی و ضعیف نیست، یک اثر به شدت برجسته است که پرُ از شخصیت های مشهور که با بازی بازیگران قدرتمند هالیوود این شخصیت ها به شکل فوقالعاده در آمده اند و به زیبای فیلم و به هر چه بزرگ کردن فیلم کمک شایانی کرده اند که نمی شود به راحتی از آن ها چشم پوشی کرد.
در بالا عرض کرده ام که "لینکلن" به چه موضوعاتی پرداخته است 1- تصویب متمم 13 قانون اساسی 2- چگونگی پایان یافتن جنگ داخلی آمریکا، "لینکلن" در زمان 150 دقیقه ای خود کشمکش های آبراهام لینکلن را در گیر و دار جنگ داخلی و تصویب کردن متمم 13 قانون اساسی پرداخته است که تلاش های بی وقفه " آبراهام لینکلن" برای پایان دادن به جنگ و جمع آوری دو سوم آرای نمایندگان مجلس برای تصویب قانونی تاریخی نشان می دهد، البته "لینکلن" مانور زیادی روی تصویب قانون می دهد و کمی به جنگ داخلی پرداخته است که آنهم تک صحنه ها در آغاز و پایان فیلم است که تنها اشاراتی به این جنگ می کند چون این قانون به جنگ داخلی گره خورده است و باید به جنگ داخلی هم اشاراتی می شد.
اسپیلبرگ "لینکلن" را با زیرکی تمام و هوش بسیار بالایش ساخته است و نشان داده هرچه او بسازد خوب است و بعضا شاهکار، به جرات می شود گفت اسپیلبرگ تنها کارگردانی است که تا به این حد، مشهور و محبوب است با قدرت کارگردانی بسیار بالا که وجودش غنیمت بزرگی است برای هالیوود او چندین اسکار گرفته است برای خود و چندین و چند فیلم پرفروش و خاطره انگیز در کارنامه ی خود دارد و اینها از کارگردانی و هوش بسیار بالایش خبر می دهد.
اسپیلبرگ حال بعد از آخرین فیلم خود "اسب جنگی" که اثر خوب نه در حد شاهکاری بود و نامزد چند جایزه اسکار هم شد از جمله بهترین فیلم که بخاطر مضمون گُنگش مورد توجه واقع نشد(تنها مشکل اسب جنگی همین می تواند باشد و به نظر بنده چیزی بیشتر از این هم نیست) برگشته است آنهم با قدرت، که تَک توضیحاتی در بالا دادم و چیزی فراتر از انتظار ساخته است، فیلمی که کاملا دایلوگ محور است و اثر اکشن یا جنگی تلقی نمی شود که اغلب در محیط های بسته می گذرد و تماما فیلم با دایلوگ به جلو هدایت می شود و اگر می خواهید فیلم "لینکلن" را بهتر درک کنید قبل از دیدنش در مورد جنگ داخلی و... اطلاعات کسب کنید بدین شکل فیلم برای شما هم جذاب تر می شود و هم قابل هضم تر وگرنه به همین صورت به پای تماشایش بنشینید شاید ان جذابیت که با دانستن موضوعاتش ندارید نخواهد داشت برایتان، چون "لینکلن" کاملا "آمریکانیزه" شده است و افراد کمی به غیر از آمریکایی ها می توانند از آن لذت ببرند ولی با دانستن آن دو موضوع اصلی فیلم کمی این مشکل جذابیت برای افراد غیر امریکایی رفع می شود.
لینکلن از لحاظ فنی فوقالعاده است و کوچکترین ایرادی نمی شود از آن گرفت،طراحی صحنه و همینطور طراحی لباس در "لینکلن" عالی هستند و باید گفت فیلمبرداری "یانوس کیمینزکی" در "لینکلن" شاهکار است و بنده به شدت مجذوب فیلمبرداری این فیلمبردار در "لینکلن" شدم و یک نکته دیگر که نمی توانم از آن به راحتی بگذرم آنهم موسیقی متن خارقالعاده ای ویلیامز است که به شدت به درک فیلم کمک کرده است و باید گفت چه می کند جادوی ویالون ویلیامز در "لینکلن".
یکی از نکات کاملا برجسته "لینکلن" که در بالا هم به آن اشاره کردم بازی فوقالعاده بازیگران اش است که دانیل دی لوئیس در نقش "آبراهام لینکلن" یک بازی به شدت ماندگار و فراموش نشدنی ارائه داده است که بی برو برگرد اسکار از آن خود می کند و رقیبی برای خود نمی بینید و یکی دیگر از بازی خوب بازیگران متعلق به سالی فیلد در نقش همسر "آبراهام لینکلن" که واقعا یک نامزدی اسکار برازنده او می باشد و همینطور بازی تامی لی جونز که بنده کمی اُوِراَکت در بازی اش مشاهده کردم ولی بازهم یک نامزدی اسکار برازنده او می تواند باشد ولی زیاد به بردنش نباید دل خوش کند.
و در آخر بگویم، "لینکلن" یک شاهکار فراموش نشدنی و کاملا بی نظیر است و واقعا هم بی نظیر است چون تا به حال همچین فیلم با قدرتی در مورد "آبراهام لینکلن" ساخته نشده بود و مطمئن هم تا سال ها بعد تکرار نخواهد شد چون بازی دی لوئیس را در خود دارد که امید هیچ تکراری را به کسی نخواهد داد.
این فیلم دیدن دارد و نباید از دستش داد و دست نوشته ام را با یک جمله که از "آبراهام لینکلن" نقل قول می کنم به پایان می رسانم، آبراهام لینکلن می فرماید: همه را باور کردن خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سینا تاريخ: پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش اومدید اینجا همه چی پیدا میشه فقط باید یکم بگردی.

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to sina3501.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com